تصور کنید در یکی از مهمترین جلسات کوچینگ خود هستید. مراجع شما با چالشهای شخصی یا حرفهای مهمی روبروست و به شما اعتماد کرده تا در مسیر رشد و تغییر همراه او باشید. چه چیزی در حرفه کوچینگ به شما این قدرت را میدهد تا فکر کنید میتوانید تأثیری مثبت و پایدار در او ایجاد کنید؟
با طرح دو سوال و پاسخ به آنها سعی می کنم دیدگاه خودم را در پاسخ به این سوال شفاف کنم.
سوال اول: آیا دغدغه اصلی افراد واقعا حل موضوعی است که با خود به جلسه آوردهاند یا آنها در واقع به دنبال این هستند که کمی خوشبختتر زندگی کنند؟
سوال دوم: شما چقدر با این دیدگاه موافق هستید که دریچه ورود به دنیای تغییر خودارزیابی آگاهانه است؟
تجربه من در گفتگو با مراجعینی که داشتم به من نشان میدهد آنها به دنبال خوشبخت تر شدن هستند، حتی اگر الان که روبروی شما نشسته اند مشکلی را با خود آورده باشند که می خواهند حل شود، رویایی دارند که باید محقق شود یا هدفی که باید برآورده شود. همه اینها درست است ولی اگر با نقب(تونل) زدن از سطوح اولیه بگذرید و به عمق پیشروی کنید خواهید دید که درواقع خواسته اصلی آنها چیزی بیش از هدف، مشکل، رویا یا کاری است که الان با آن روبرو هستند. درست مثل بیماری که برای رهایی از درد به پزشک مراجعه میکند در حالی که در واقع او برای بقاء و حیات خود اقدام کرده است. حال بدیهی است که چیزی تغییر نمیکند مگر چیزی تغییر کند، پس خوشبختتر شدن نیز بدون تغییر چیزی امکان پذیر نیست و کشف آن چیزی که باید تغییر کند با خودارزیابی آگاهانه شروع میشود، آنها برای این خودارزیابی به دیدن آگاهانه و واقع بینانه وضعیت کنونی خود و پذیرش آنچه باید تغییر کند نیاز دارند. با این دیدگاه این سوال همیشه برای من مطرح بوده است که، چگونه میتوانم بستری امن برای مراجع فراهم کنم تا به او جرات برونریزی دهم و آینه ای باشم تا آنچه هست را ببیند و آن چیزی که باید تغییر دهد را کشف کند؟ شفافیت،صداقت،امنیت و تمامیت در رفتار من همیشه توانسته فراهم کننده چنین بستری باشد.
آیا هنوز هم برای پاسخ به این سوال که چه چیزی در حرفه کوچینگ به شما این قدرت را میدهد تا بتوانید تأثیری مثبت و پایدار ایجاد کنید در فکر هستید یا روشن است که بدون پایبندی به اخلاق حرفهای، موفقیت واقعی در این مسیر ممکن نیست؟
لطفا برای مطالعهی ادامهی مقاله، به مجله «کوچمگ، شماره ۲ و ۳» مراجعه فرمایید.
بدون دیدگاه